نوشته شده توسط : حامد

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اولتصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

javahermarket



:: بازدید از این مطلب : 278
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : جمعه 19 فروردين 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد

قوم آريايي

واژه‌ي «آريا» به زبان اوستايي «ايريه / Airya»، به پارسي‌باستان «آريه / Ariya» و به زبان سنسكريت «آريه / Arya» مي‌باشد. اين نام‌ ــ واژه به معناي «نجيب و شريف و آزاده و دوست» است [فراي، ص 2 ؛ فروشي، ص 11 ؛ اسماعيل‌پور، ص 79].

قوم «آريايي» يا به تعبيري ديگر «هندوايراني» شاخه‌ي شرقي قوم بزرگي‌ست به نام «هندواروپايي» كه در هزاره‌ي سوم پ.م. از سرزمين‌هاي واقع در دشت‌هاي جنوب روسيه، نواحي شرقي و فرودست رود Dniepr ، شمال قفقاز و غرب اورال برخاستند و به تدريج بخش‌هاي گسترده‌اي از اروپا و آسيا را به دست آوردند [گيرشمن، ص 9 و 4 ـ 52 ؛ دوشن‌گيمن (1375) ، ص 21 ؛ بهار (1377) ، ص 143 ؛ بهار (1376) ، ص6 ـ 385 ؛ بهار (1352) ، ص‌ هفده؛ فروشي، ص پنج؛ اسماعيل‌پور، ص 78].

هندوايرانيان يا آريايي‌ها كه در منطقه‌ي تمدني «آندرونو»Andronovo (گستره‌اي شامل سرزمين‌هاي واقع در سيبري غربي تا رودخانه‌ي اورال) مي‌زيستند، در هزاره‌ي دوم پ.م. گروه‌هايي را به قصد مهاجرت و كشف مناطق جديد و مطلوب، به سوي جلگه‌ي سند و غرب آسيا (آناتولي، زاگرس و ميانْ‌رودان) روانه و ره‌سپار كردند. اين گروه‌ها در پيوند با اقوام بومي آسيايي مانند كاسي‌ها و هيتي‌ها، توانستند دولت‌هاي نيرومند و تمدن‌هاي درخشاني را در آن مناطق پديد آورند [كمرون، ص16 و 70 و 7ـ 106؛ گيرشمن، ص 52 ؛ بويس (1377) ، ص64 ـ 58 ؛ بويس (1376) ، ص9ـ 28 ؛ بويس (1375) ، ص 17؛ فراي، ص 3 ؛ دوشن‌گيمن (1375) ، ص 22 ؛ اسماعيل‌پور، ص 79].

گروه ديگري از اقوام هندوايراني (آريايي) كه نياكان ايرانيان بعدي را تشكيل مي‌دادند، در هزاره‌ي نخست پ.م. از همان خاستگاه، به سوي نجد ايران ره‌‌سپار شدند و سرانجام در دامنه‌هاي زاگرس متوقف گرديدند و هر كدام پس از مدت‌ها هم‌زيستي و هم‌كاري و درآميختن با اقوام بومي‌ منطقه، حكومت و تمدن درخشاني را پديد آوردند. «ماد»ها و «پارس»ها دو گروه اصلي از اين اقوام مهاجر آريايي بودند كه در غرب و جنوب‌غرب نجد ايران حكومت و تمدن خويش را بنيان نهادند [كمرون، ص 107؛ بويس (1377) ، ص 68 ، 64 ؛ بويس (1375) ، ص 17؛ فراي، ص 112و 5 ـ 44 ؛ گيرشمن، ص 64 ؛ هينتز، ص 164 ؛ هوار، ص 28 ؛ بهار (1376) ، ص 9ـ 388 ؛ بهار (1377) ، ص 143 ؛ زرين‌كوب، ص 69 به بعد؛ اسماعيل‌پور، ص 79].

آرياييان و در كل، هندواروپاييان داراي آن گونه خصوصيات و ويژگي‌هاي انديشگاني، اجتماعي، زيستي و انسان‌شناختي مشترك و واحدي هستند كه در مجموع، آنان را از اقوام متعلق به نژادهاي ديگر كاملاً مُنفك و متمايز مي‌سازد و لذا اطلاق عنوان «قوم» را به اين گروه، كاملاً بديهي و معقول مي‌نمايد. اين ويژگي‌ها عبارت‌اند از:

 

1. پدرسالاري

عنصر نرينه هم در ايزدستان (Pantheon) و هم در جامعه‌ي اين قوم چيرگي دارد [فراي، ص 32 ؛ بهار (1376) ، ص 50 ـ 449 ؛ پيرنيا، ص 164].

 

2. دام‌داري

گله‌داري و دام‌پروري كار و پيشه‌ي اصلي و عمده‌ي اين قوم و خصوصاً پرورش اسب، ويژه‌ي آنان بوده است [گيرشمن، ص 65 ،63 ؛ فراي، ص 39 ، 31 ؛ بهار (1376) ، ص 386].

 

3. زبان

تمام اقوام هندواروپايي (از جمله، هندوايرانيان) داراي زباني با ريشه و ساختار مشترك هستند كه به گروه زبان‌هاي «پيوندي» تعلق دارد؛ زبان‌هاي گوناگون هندواروپايي داراي انبوه واژگان مشترك و همانند هستند كه نشانه‌ي اصل و منشأ واحد همه‌ي اين زبان‌ها مي‌باشد [ميراث ايران، ص 319 ؛ لغت‌نامه‌ي دهخدا، ص 9 ؛ پيرنيا، ص 34 ؛ http ://iranianlanguages.com/indo-european.htm ؛ www .geocities.com/valentyn_ua/Tables.html].

 

4. جنگ‌جويي و سواركاري

اين اقوام عمدتاً جنگ‌جوياني اسب‌سوار بودند كه كه نيروي سوار و ارابه‌هاي‌شان ضامن پيروزي و فتوح آنان بود و از اين لحاظ در دوره‌هايي، به عنوان نيروي نظامي و رزمي به خدمت اقوام بومي منطقه درآمدند [گيرشمن، ص 67 ، 65 ؛ فراي، ص 32].

 

5. دين

كيهان‌شناسي (Cosmology)، يزدان‌شناسي (Theology) و انديشه‌هاي ديني‌ ــ اسطوره‌اي اقوام هندواروپايي هم‌سان و مشترك است. در ميان همه‌ي اقوام هندواروپايي اعتقادي واحد و كهن به خداي آسمان (با نام اصلي: Deiwos) وجود دارد [گيرشمن، ص 53 ؛ الياده، ص 80 ؛ بهار (1376) ، ص 450 ؛ فراي، ص 33]. و نيز خداياني با كاركرد شهرياري‌ ـ دين‌ياري، جنگ‌جويي، و كشاورزي‌ ـ باروري در يزدان‌شناسي اغلب اين اقوام موجود است [ستّاري، ص 41 ـ 1 ؛ دوشن‌گيمن (1350) ، ص 73 به بعد]. اسامي و كاركرد خدايان هندي ودايي و ايراني باستان عموماً هم‌سان و مشترك است [بهار (1376) ، ص 87 ـ 452 ؛ بهار (1352) ، ص بيست و دو ـ بيست و شش؛ اسماعيل‌پور، ص 7 ـ 80 ؛ پيرنيا، ص 163].

 

6. ريختار (morphous)

هندواروپاييان و آرياييان متعلق به نژاد سفيد هستند و اين امر آنان را از سياه‌پوستان و آلتاييك‌هاي زردپوست جدا مي‌كند. مشخصه‌ي ديگر هندواروپاييان داشتن جمجمه‌هاي مسطح است كه آنان را از اقوامِ ديگرِ داراي جمجمه‌ي بيضي متفاوت مي‌سازد [گيرشمن، ص 65 ؛ پيرنيا، ص 30].

ب) در متون كهن و نو زرتشتي، نام ميهن باستاني زرتشت و خاستگاه و سرزمين مقدس و اجدادي آرياييان (ايرانيان) «ايران‌ويج» دانسته شده است. اين واژه به زبان اوستايي «ايريانَه وَاِجَهْ / Airy?na-va?jah» و به پارسي‌ميانه (پهلوي) «اِران‌وِج / ?r?nv?j» است و به معناي «[خاستگاه] تبار آريايي» مي‌باشد. از اين واژه در اوستا بسيار ياد شده است: يسنه‌ي 9/14 ؛ هرمزديشت/21 ؛ آبان‌يشت/104و 17 ؛ درواسپ‌يشت/25 ؛ رام‌يشت/2 ؛ ارت‌يشت/45 ؛ وي‌ديو‌داد 1/2 ـ 1و 2/21 ؛ و ... (هم‌چنين نگاه كنيد به: بُن‌دَهِش، ص 152 ، 133 ، 106 ، 78 ، 76 ، و...).

شناسايي آثار باستان‌شناختي متعلق به حدود سده‌ي 15 پ.م. در منطقه‌ي تمدني آندرونُوُ (از سيبري غربي تا رود اورال) و مطابقت آن با توصيفات گاهان و اوستاي كهن از جامعه‌ي عصر زرتشت، قرار داشتن زادگاه زرتشت و خاستگاه آرياييان (ايران‌ويج) را در حوزه‌ي ياد شده و مشخصاً در «قزاقستان» كنوني، آشكار و ثابت مي‌كند [بويس (1377) ، ص 49 به بعد؛ بويس (1381) ، ص 15 ؛ بهار (1376) ، ص 387 به بعد]. قبايل آريايي (نياكان ايرانيان بعدي) پس از مهاجرت از اين منطقه به سوي نواحي جنوبي‌تر در آسياي ميانه و سپس به داخل نجد ايران (سده دهم پ.م.)، سرزمين اجدادي و خاستگاهي خود را كه در گذشته ترك‌ كرده بودند، به نام «ايران‌ويج» مي‌شناختند و مي‌خواندند. گفتني‌ست كه «زرتشت» ـ پيام‌بر باستاني ايرانيان ـ چند سده‌ پيش از آغاز مهاجرت آريايي‌ها (نياكان ايرانيان)، در «ايران‌ويج» مي‌زيسته است: سده‌ي سيزدهم پ.م. [بويس (1377)، فصل دوم].

در اوستا (يشت13/4 ـ 143) قبايل هندوايراني‌تبار ساكن ايران‌ويج و پيرامون آن، «ايريَه» Airya (قوم خود زرتشت)، «تورَ» Tura، «سيريمَ» Sairima، «سايني» S?ini، و «داهي» D?hi، دانسته شده و به روح مؤمنان اين قبايل درود فرستاده شده است [بويس (1377) ، ص 32 ؛ بويس (1376) ، ص 144 ؛ فراي ، ص 8 ـ 67 ؛ كريستنسن، ص 9 ـ 95 ؛ فروشي ، ص 5 ـ 13].

پ) در باره‌ي مسير مهاجرت اقوام آريايي (ماد و پارس‌) به داخل نجد ايران، از ديرباز دو ديدگاه وجود داشته است؛ در ديدگاهي، مدخل اين مهاجرت قفقاز پنداشته شده و در ديدگاه ديگر، ماورا‌ءالنهر و خراسان. اما امروزه قطعيت و درستي ديدگاه دوم آشكار و ثابت گرديده است؛ چرا كه اولاً، به دست آمدن انبوهي آثار باستان‌شناختي از نواحي مركزي ايران (مانند سيلكِ كاشان) كه مربوط و متعلق به مردماني مهاجر و نورسيده با ويژگي‌هاي آريايي‌ست، نشان مي‌دهد كه اين ناحيه در مسير مهاجرت اقوام آريايي (ايراني) قرار داشته است [بويس (1376) ، ص 41 ؛ بويس (1375) ، ص 19 ؛ بويس (1377) ، ص 66 و 64 ؛ گيرشمن، ص 1 ـ 60 ، 67 به بعد؛ بهار (1376) ، ص 391 ، 389]؛ و ثانياً، نزديكي و پيوستگي زبان پارسي‌باستان با زبان‌هاي آريايي آسياي ميانه (مانند خوارزمي و سغدي) بسيار بيش‌تر است تا با زبان‌هاي آريايي ناحيه‌ي قفقاز مانند «سَرمَتي» [بويس (1375) ، ص 18 ؛ فراي، 79 و 74 ؛ هوار، ص 28 ؛ استرابون (پيرنيا، ص 160)] و اين نكته نمودار پيوند و نزديكي افزون‌تر اقوم ايراني (ماد و پارس) با ديگر اقوام آريايي ساكن ماوراءالنهر و آسياي ميانه است تا آريايي‌تباران مقيم قفقاز.

بر پايه‌ي آن چه گفته شد، آشكار است كه مدخل مهاجرت اقوام ايراني (ماد و پارس) ماوراءالنهر و خراسان بوده است.

ت) در چند سال اخير، گروهي از نويسندگان تجزيه‌طلب، به منظور «اثبات موجوديت خود از طريق نفي هويت ديگران»، به ردّ و انكار قوميت «آريايي» روي آورده‌اند. اما تكاپوي باطل و بي‌‌ارزش اين عده كاملاً بي‌نتيجه است چرا كه انبوهي از اسناد و مدارك پيوسته‌ي تاريخي به موجوديت تمام عيار قومي به نام «آريايي» تأكيد و تصريح مي‌كند:

1. در تمام متون زرتشتي كهن و نو، قوميت ايرانيان «آريايي» دانسته شده است؛ مانند: اوستا (خرداد يشت/5 ؛ آبا‌ن‌ يشت/42 ، 49 ، 58 ، 69 ، 117 ؛ تير يشت/6 ، 36 ،56 ، 58 ، 61 ؛ درواسپ‌ يشت/21 ؛ مهر يشت/4 ،13 ؛ فروردين‌ يشت/10 ،43 ، 44 ، 87 ، 143 ،144 ؛ بهرام‌يشت/50 ، 53 ،60 ؛ رام‌يشت/32 ؛ ارت‌يشت/41 ، 43 ؛ اشتاديشت/1 ،2 ، 7 ، 9 ؛ زامياديشت/57 ، 59 ،60 ،62 ، 64 ، 69 ؛ و ) و نيز بن‌دهش، ص 72 ، 83 ، 109 و

آيا مي‌توان باور و تأكيد هزاران ساله‌ي ايرانيان را به قوميت خود، آن چنان كه در متون مذهبي كهن و نو ايشان بازتاب يافته و به آشكارا «آريايي‌» خوانده شده، ناديده گرفت؟

2. داريوش و خشايار ـ پادشاهان هخامنشي ـ در پاره‌اي از متون بازمانده‌ي خود، خويشتن را «يك آريايي از تبار آريايي» (Ariya:Ariya?iça) معرفي مي‌كنند (DNa, DSe, XPh). داريوش بزرگ در متن‌هايي ديگر، زبان‌اش را «آريايي» (DB.IV) و «اهورَمزدا» را نيز «خداي آريايي‌ها» اعلام مي‌دارد [بريان، ص 406 ؛ ويسهوفر، ص 11]. آيا اين بيان صريح و استوار پادشاهان هخامنشي را در باره‌ي اصالت قوم «آريايي» مي‌توان مردود دانست و از آن چشم‌پوشي كرد؟

3. شماري از مورخان باستان مانند هردوت [پيرنيا، ص 7 ـ 666]، استرابون [پيرنيا، ص 160] و موسا خورني [فراي، ص 4 ، 411] مادها و پارس‌ها را «آريايي» خوانده‌اند. آيا اطلاق روشن اين عنوان را از جانب مورخان مذكور مي‌توان ناديده انگاشت؟

4. اساساً نام كشور «ايران» خود به تنهايي گويا و مُبين تبار «آريايي» مردمان اين سرزمين است و نشانه‌ي آشكار اصالت و حقيقت قوم «آريايي». مي‌دانيم كه واژه‌ي «ايران» مركب است از: «اير» (= آريا) «ان» (= پسوند مكان) و به معناي «جايگاهِ آرياييان» [فرهنگ فارسي، ج 5 ، ص 206 ؛ فروشي، ص 11].

آيا بعد از هزاران سال كه ايرانيان سرزمين و تبار خويش را «آريايي» خوانده و دانسته‌اند، مي‌توان منكر وجود اين «قوميت» شد؟

چكيده‌ي بحث آن كه، آريايي‌ها مردماني بوده‌اند با زبان، عقايد، فرهنگ و ريختار مشترك و هم‌سان كه هم خود و هم ديگران اين قوم را به روشني «آريايي» خوانده و ناميده‌اند. حال چه گونه مي‌توان اين گروه از مردمان را كه داراي چنان مشتركات و ويژگي‌هاي واحدي هستند، يك قوم مشخص و معين به شمار نياورد و در چارچوب يك «قوميت» تعريف و شناسايي نكرد و براي آنان «نامي» قائل نشد ـ نامي كه اين قوم از ديرباز بر خود داشته‌ است؟

javahermarket



:: بازدید از این مطلب : 250
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد

آغاز و پايان بني اسرائيل

يهوديان خويشتن را بازماندگان طوايفي مي‌دانند که در آغاز هزاره دوم پيش از ميلاد در جنوب بين‌النهرين سکني داشتند و سپس به سرزمين کنعان مهاجرت کردند. نسل‏هاي بعد به مصر کوچيدند. در مصر مقهور ستم فراعنه شدند و زندگي مشقت‌باري يافتند. در حوالي سال 1350 پيش از ميلاد، موسي (ع) دين خود را اعلام کرد که برخلاف اديان بين‌النهرين و مصر و کنعان بر بنياد پرستش خداي يگانه استوار بود؛ و در مهاجرتي معروف ايشان را به سرزمين کنعان انتقال داد. بطور کامل در کنعان استقرار يافتند، و در سال‏هاي پاياني هزاره دوم پيش از ميلاد نخستين دولت خويش را در اين منطقه به پا کردند.

javahermarket



:: بازدید از این مطلب : 152
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد

 

اهميت سفال در باستان شناسي

اصولاً هدف از علم باستان شناسي شناسائي تمدنهاي باستاني و كهن از طريق كاوشهاي علم ي در محوطه هاي استقراري مي باشد. مشخص كردن نوع معماري و مصالح مورد استفاده در ساخت بناء نوع تدفين موجود در محل، نوع اقتصاد معيشتي، مذهب و آداب و رسوم و بسياري موارد ديگر در نتيجه كاوشهاي باستان شناسي آشكار مي گردد.اما شناخت دوره اي كه اين استقرار در آن دوره صورت گرفته از راههاي گوناگوني چون بررسي و آزمايش با استفاده از روش كربن 14 ( surveypottery ) بررسي سفال بررسي مصالح و فرم بناها صورت مي پذيرد.بررسي علمي سفالها يكي از راههاي مهم شناخت دورة استقراري در هر محوطة باستاني به شمار مي رود. علاوه بر اين با توجه به اهميت سفال درباستان شناسي كه به عنوان الفباي باستان شناسي نيز معرفي شده است لازم ديدم مطالبي را فهرست وار از ابتداي استفاده بهتر از سفال و مراحل تكاملي آن در اختيار خوانندگان و دانشجويان عزيز قرار دهم.

 

 

 

javahermarket



:: بازدید از این مطلب : 175
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد

نابرابرى اجتماعى

 ارسطو پيش از همه گفت: «بديهى است كه وجود آزادمردان و بردگان امرى است طبيعى و به همين دليل، بندگى براى بردگان امرى مقبول و عادلانه است... به همين نحو، نسبت ميان زن و مرد نيز نسبتى طبيعى است; به صورتى كه يكى از اين دو برتر است و ديگرى فروتر; يكى اعمال سلطه مى كند و ديگرى به زير سلطه درمى آيد... البته زنان همراه بربرها و مغلوبين ]در جنگ[، در مرتبه اى همسان قرار دارند. اين امر مقتضاى اين واقعيت است كه اينان واجد آن قوّه غلبه كننده نيستند.

javahermarket



:: بازدید از این مطلب : 179
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد

توسعه اقتصادي چيست؟

از لحاظ لغوي، توسعه را معادل لغت انگليسي Developmet گذاشته اند و لفظ «توسعه» در ادبيات عرب بر وزن تفعله (مصدر باب تفعيل است) مانند: تغذيه و تزكيه كه معني فعل متعدي در آن ملحوظ است. ماضي آن وسع و مضاري آن يوسع و مصدر آن توسعه است به معني «وسعت بخشيدن» از واژه شناسي انگليسي به دليل تكرار در مقالات ديگر خودداري ميكنيم.

از بحث لغوي كه بگذريم بايد به معناي اصطلاحي «توسعه اقتصادي» در علم اقتصاد و جامعه شناسي بپردازيم:

در زمان حاضر در كتب تخصصي مربوط به بحث توسعه و توسعه اقتصادي درباره تعريف اصطلاحي «توسعه اقتصادي» توافق چنداني وجود ندارد و يك نكته مشترك اين است كه: كشورهاي آمريكا، اروپاي غربي، ژاپن، استراليا و روسيه توسعه يافته اند. درباره توسعه يافتگي اقتصادي كره جنوبي، سنگاپور و مشابه آنها اجماع مشاهده نمي شود.

يكي از خلط مبحث ها در اين باره اختلاط «توسعه اقتصادي» با «توسعه انساني» است كه در اين نوشتار سعي بر عدم اختلاط و پرداختن به «توسعه اقتصادي» است. نكته مقدماتي ديگر اجماع بر تفكيك «رشد اقتصادي» و «توسعه اقتصادي» است و به همين خاطر شاخصها و نشانه هاي قابل مشاهده رشد اقتصادي را براي پي بردن به «توسعه اقتصادي» غير قابل قبول ميدانند.

پس «توسعه اقتصادي» مترادف «توسعه انساني» و نيز مترادف «رشد اقتصادي» يا «رشد اقتصادي مستمر» نيست. اما توسعه اقتصادي چيست؟

عده اي معتقدند كه مفهوم توسعه اقتصادي داراي بار ارزشي است و برخي ميگويند: توسعه داراي بار ارزشي است و به معناي «وضعيت مطلوب» يا «وضعيت مطلوب اقتصادي جامعه» ميباشد. اين نظر از يك جنبه، مبتني بر آن نظري است كه ميگفت: «توسعه انساني» موضوع بحث است و در نتيجه توسعه انساني به معني پيدايش انسانهاي كمال يافته است كه جنبه «مطلوبيت» و «بار ارزشي» در آن ملحوظ است. از جنبه ديگر به اين معني است كه لغت «توسعه» به معني «وسعت بخشيدن» داراي بار ارزشي است و با اين امر به وصف آن كه «انساني» يا «اقتصادي» و يا و ... باشد ارتباط ندارد.

اشكالي كه به اين اظهار نظرها وارد است اين است كه: با اجماع بر توسعه يافتگي اقتصادي آمريكا، انگليس، آلمان و كشورهاي ديگر اروپايي غربي و ژاپن و استراليا و غيره ناسازگار است. چون با وجود اجماع ياد شده، بر «مطلوب بودن» وضع اقتصادي انگليس يا كشورهاي اروپاي غربي «اجماع» وجود ندارد. پس «مطلوب بودن» با «توسعه يافته بودند» به طور متلازم يا حتي به طور متقارن در نظر اجماع ياد شده ملحوظ نيست.

ويژگيهاي مشترك كشورهايي توسعه يافته

 

با توجه به نكات قبل و با نگاهي تاريخي به وضعيت كشورهاي توسعه يافته اقتصادي: آمريكا، كشورهاي اروپاي، غربي، ژاپن، استراليا، روسيه و به نظر عده اي كره جنوبي، سنگاپور و تايوان، سعي خواهيم كرد ويژگي هاي مشترك اين است كشورها را فهرست و در مقايسه با كشورهاي توسعه نيافته پالايش كنيم و سپس بر اساس ويژگي هاي باقيمانده، توسعه يافتگي اقتصادي را تعريف نماييم. اين شيوه تعريف همان است كه در منطق صوري بر آن تأكيد شده است و مستلزم دريافت ويژگي هاي واقعيت خارجي است، البته با توجه به محدوديتهاي انسان در شناخت ماهيت اشياء و نيز اين شيوه تعريف دقيقاً مطابق است با قواعد سه گانه مشاهده و تعريف وقايع اجتماعي در فصل دوم كتاب قواعد روش جامعه شناسي اثر «اميل دوركيم».

كشورهاي توسعه يافته قبل از رنسانس از لحاظ ساختار دانش مانند ساير مناطق جهان و عقبتر از سابقه درخشان كشورهاي اسلامي بودند. سپس تغييراتي در نحوه نگرش و انديشه آنان به طبيعت و انسان حاصل شد و فيزيك جديد و توجه به تجربه و نيز پرداختن به استفاده از يافته هاي تجربي در توليد اقتصادي ظهور كرد. در باب مباحث فلسفي نيز تغييراتي حاصل شد درباره انسانيت، فرهنگ، ترتيب، حكومت، سياست، دين، آزادي و ... نيز انديشههاي تاز اي ارائه شد در حيطه سياسي نيز جنگ داخلي آمريكا، انقلاب انگليس، انقلاب فرانسه و انقلاب روسيه را تجربه كردند و حكومتهاي پارلماني و مراجعه به آراء عمومي در تعيين دولتها به طور پابرجا مرسوم گشت.

javahermarket



:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد

بازار در تمدن اسلامي

مقدمه در اوايل قرن هفتم ميلادي, زماني كه دو ابرقدرت ايران و روم برسر تسلط و نفوذ جهاني پيكار ميكردند, در شبه جزيره عربستان حادثهاي رخ داد كه سير جريان تاريخ را عوض كرد. عربستان در آن زمان اهميت و اعتباري نداشت و ايران و روم قسمت اعظم دنيا را تحت نفوذ خود داشتند. در آن برهه از زمان, مردي خردمند و امين كه قسمتي از عمر خود را شباني و قسمتي را به تجارت و عبادت گذرانيده بود, به تلقين نداي غيبي در كانون بتپرستي برضد خدايان متعدد برخاست و مردم را به عبادت خداي يگانه و دين اسلام فراخواند. نهضت اسلام در ظرف مدتي كمتر از يك ربع قرن, با وضعي معجزه آسا طوايف عرب را كه پيش از آن تيره روزترين مردم دنيا بودند, در زير لواي توحيد در آورد و طوايف مختلف زير لواي جديد متحد شدند و از آنها نيرويي بزرگ و جوشان و مقاومت ناپذير پديد آمد كه در مدتي كوتاه كشورهاي بزرگ را در نورديد و يك قرن نگذشت كه نهضت نو, قسمت اعظم جهان آن روز را فراگرفت. امپراطوري وسيع ايران پيرو نفوذ اسلام شد و امپراطوري روم در چارچوب قسطنطنيه محصور ماند. اين نهضت عظيم, با پيشرفت سريع خود, فاصلهاي در تاريخ جهان بوجود آورد و دنياي كهن را زيروزبر كرد. تمدني كه در نتيجه چندين قرن كوشش و فعاليت پيروان اسلام پديد آمد, از نظر عظمت, ابهت و ظرافت از مهمترين تمدنهاي انساني چيزي كم نداشت و هيچيك از نهضتهاي معنوي جهان, به سرعت و وسعت انتشار و نفوذ و ثبات در مقابل تغييرات روزگار, به پاية آن نميرسد. اولين اقدام پيامبر(ص) پس از هجرت به مدينه پايهگذاري يك جامعه نوين بود, جامعهاي كه در آن دين با ديگر جنبههاي زندگي پيوندي محكم داشت و از آلايش اعراب دورة نظام جاهليت و مفاسد قريش عاري بود. اقدامات و تصميمگيريهاي اقتصادي پيامبر(ص), در مدينه باعث رونق اقتصادي عربستان گرديد و موجب شد كه اهداف اسلامي در سراسر عربستان گسترش يابد و بعدها به سراسر دنيا برسد. از اين رو جامعه اسلامي مدينه ميتواند به مقياس كوچكتر, الگوي جامعة بزرگ اسلامي آينده باشد. لذا در هنگام تدوين نظام اقتصادي اسلامي ايران, آگاهي هرچه عميقتر از تمدن غني اسلامي ضرورتي غير قابل ترديد دارد. هدفي كه اين تحقيق به دنبال آن است, اثبات اين واقعيت است كه دين مقدس اسلام, به عنوان يگانه مكتب رهايي بخش انسان, در تمام زمينهها و از جمله مسائل اقتصادي, با ارائه فرامين منطبق بر فطرت انساني خود, راه سعادت دنيوي و اخروي بشر را نشان داده است. چنانكه تنها در ارتباط با مسائل تجارت و زندگي در بازار, از هيچ امري فروگذار ننموده و به كيفيتي عالي شيوه پيوند بين علم, اخلاق و تجارت را در اين مركز تجاري, يعني بازار, ارائه نموده است.

javahermarket



:: بازدید از این مطلب : 224
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد

مسئله توزيع در نظام سرمايه داري

آمارها و اطلاعات‌ أخذ شده‌ از هر يك‌ از كشورهاي‌ مركزي‌ نظام‌ «ليبرال‌ - سرمايه‌داري» به‌ خوبي‌ نشان‌ مي‌دهند كه‌ نابرابريهاي‌ گسترده‌اي‌ در توزيع‌ ثروت‌ (دارايي‌ و درآمد) در تمامي‌ اقتصادهاي‌ مبتني‌ بر بازار واقعاً‌ به‌ چشم‌ مي‌خورند. اين‌ جوامع‌ بيش‌ از آنچه‌ طبيعي‌ و ضروري‌ است، طبقاتي‌ و قشربندي‌ شده‌اند. درست‌ است‌ كه‌ امكان‌ ندارد يك‌ كارگر ساده‌ بتواند به‌ اندازه‌ يك‌ مهندس‌ كارآفرين‌ و خلاق، درآمد داشته‌ باشد و يا معقول‌ نيست‌ كه‌ يك‌ كمك‌ پرستار، دستمزدي‌ برابر با يك‌ جراح‌ داشته‌ باشد اما افراد جوامع‌ بشري‌ به‌ خصوص‌ جوامع‌ سرمايه‌داري، بسيار بيش‌ از اين‌ مقدار طبيعي‌ و ضروري، تفاوت‌ دارند كه‌ تنها استعداد و لياقت‌ و شايستگي‌ فردي‌ را عامل‌ دستيابي‌ به‌ ثروتهاي‌ هنگفتي‌ بدانيم‌ كه‌ در اين‌ جوامع، موجب‌ تفاوت‌ عظيم‌ دارائيها و درآمدها ميان‌ افراد و گروههاي‌ مختلف‌ اجتماعي‌ شده‌ است.

javahermarket



:: بازدید از این مطلب : 109
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد

گفت وگو با با گري بکر برنده نوبل اقتصاد: ايده هاي او باعث شد گستره اقتصاد تا نقاط ناشناخته اي کشيده شود و حوزه هاي مختلفي به سمت اقتصاد سوق پيدا کنند. جرم و جنايت، خانواده، اعتياد و تبعيض از جمله حوزه هايي بودند که گري بکر ابزار اقتصاد را در موردشان به کار گرفت.ديدگاه بکر باعث شده بود حتي بسياري از اقتصاددانان هم ايده هاي او را پراکنده بخوانند. آنها مي گفتند چگونه امکان دارد اقتصاد در حوزه اي بسيار شخصي مثل روابط خانوادگي و همزمان در حوزه پيچيده اي مثل جرم و جنايت نقش ايفا کند؟

javahermarket



:: بازدید از این مطلب : 158
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حامد

 

بی‌نهایت در رياضي به چه معناست ؟

بینهایت مفهومی است که در رشته‌های مختلف ریاضیات (با تعبیرات مختلف) به‌کار می‌رود و معمولاً به معنای «فراتر از هر مقدار» است. معمولاً نشانه بینهایت در ریاضیات است.

در آنالیز حقیقی بینهایت به معنای حدی بی‌کران است. [img][/img] یعنی متغیر x فراتر از هر مقدار در نظرگرفته شده رشد می‌کند.


در آنالیز مختلط نیز همین علامت با همین نام به‌کار می‌رود. در این رشته ايكس به سوي بي نهايت یعنی قدر متغیر مختلط x (که آن را با | x | نشان می‌دهند) بیش از هر مقدار در نظر گرفته شده رشد می‌کند.

در نظریه مجموعه‌ها مفهوم بینهایت با اعداد ترتیبی و اعداد اصلی مربوط است. عدد اصلی مجموعه اعداد طبیعی را با نمایش می‌دهند و می‌خوانند «الف صفر» (از اولین حرف الفبای عبری به‌نام «الف»). این عدد «تعداد» عددهای مجموعه اعداد طبیعی را نشان می‌دهد، که «بینهایت» است. جالب است که بدانید که عدد اصلی مجموعه‌های N و Z و Q یکسان هستند ولی عدد اصلی مجموعه R برابر عددی است که آن را الف می‌‌خوانند. خوب است بدانید که الف برابر دو به توان الف صفر می‌‌باشد. بینهایت دارای دو مفهوم فیزیکی و ریاضی است که کاملاً با یکدیگر متفاوتند.

مفهوم فیزیکی بینهایت، دارای تعریف دقیقی نیست و در جای‌های مختلف دارای تعاریف متفاوت است. به عنوان مثال، می‌‌گوییم که اگر جسم در کانون عدسی محدب قرار گیرد، تصویر در بینهایت تشکیل می‌شود. حال دو عدسی با فواصل کانونی متفاوت در نظر بگیرید و اجسامی را روی کانون این دو عدسی قرار دهید. طبق قاعده، تصاویر هر دو در بینهایت تشکیل می‌شود. اما قطعا تصویر این دو دقیقا در یک نقطه تشکیل نمی‌شود؛ یعنی بینهایت برای این دو عدسی متفاوت است.

به عنوان مثالی دیگر، دو منبع گرمایی، مثلاً دو اتو با درجه حرارتهای متفاوت را در نظر بگیرید. فاصله‌ای که در آن، دیگر اصلاً گرمای اتو را احساس نکنیم، برای این دو اتو متفاوت است، به عبارت دیگر، بینهایت برای این دو اتو تفاوت دارد.


اما مفهوم بینهایت، در ریاضیات کاملاً متفاوت با بینهایت فیزیکی است. علامت بینهایت در ریاضیات، است. در ریاضیات می‌‌گوییم: «بینهایت مقداری است که از هر مقدار دیگر بیشتر است.» به عنوان مثال، بینهایت را در اعداد طبیعی در نظر می‌‌گیریم و می‌‌گوییم: بینهایت از ۱، ۱۰، ۱۰۰، ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ و هر عدد دیگر که در نظر بگیرید، بزرگ‌تر است.


این مفهوم، دقیقا همان مفهومی است که در «حد در بینهایت» در نظر گرفته می‌شود. به عنوان مثال، در تابع، وقتی می‌گوییم، یعنی این که x از هر عدد انتخاب شده بزرگ‌تر است.

یکی از مهم‌ترین مباحثی که بینهایت درآن دارای کاربرد است، نظریه مجموعه هاست. به عنوان مثال می‌‌دانیم که تعداد اعضای مجموعه اعداد حقیقی و مجموعه اعداد صحیح و طبیعی و ... بینهایت است. (تعداد اعضای هر مجموعه را عدد اصلی می‌نامند) در ریاضیات پیشرفته ثابت می‌شود که عدد اصلی مجموعه اعداد حقیقی و صحیح با یکدیگر برابر نیست

javahermarket



:: بازدید از این مطلب : 267
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 15 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد